سایکو و کتابهاش.1.(جاناتان مرغ دریایی یا شوق پرواز)

ساخت وبلاگ

اخرین کتابی که خوندم .جاناتان مرغ دریایی اثر ریچارد باخ نویسنده آمریکایی هست.حجم کتاب خیلی کمه و اگر از عکس هاش صرف نظر کنیم میشه گفت از کتابهای یه روزه هست .یعنی کتابی که میشه بخاطر حجم کم با تو زمان کم تمومش کرد.این خودش یه مزیت هست به دو دلیل:1-میشه نو وقت های مرده ازش استفاده کرد و 2-وقتی یه کتاب رو زود میخونی و تموم میکنی خصوصا اگه کتاب معروف و خوبی باشه همیم حس تموم شدن کتاب تو رو راضی میکنه و به خوندن کتاب دیگر تشویق میشی.

کتاب زبانی نمادین داره.در مورد مرغ دریایی به نام جاناتان هست که فکر های بزرگ داره و با بقیه مرغان دریایی متفاوت است.اون تلاش میکنه که به معنایی واقعی پرواز دست پیدا کنه و در ارتفاعات زیاد پرواز کنه.از نظر اون زندگی مرغان دریایی باید چیزی والاتر از فقط پرواز در سطح پایین و یافتن غذا برای بقا باشه.همین ایده ها و تفاوتها باعث میشه اون با وجود تلاش هاش و موفقیت ر پرواز در ارتفاعات بالا از بقیه اونها طرد بشه .تا این جای داستان با زبان نمادین اما کاملا واضح به جامعه انسانی اشاره میکنه.پیام داستان تا اینجا اون قدر واضح هست که من با خوندنش حتی گاهی صحنه ها جاناتان رو در ذهنم یه انسان تصور کردم.مثل انسان های دیگری که به علت نوع نگرششون و یا تفاوتی که دارن و برتری که دارن صرفا به خاطر همرنگ جماعت نبودن طرد میشن بدون اینکه به اونها توجه شه .

جاناتان  در ابتدا خیلی هم از این طرد شدگی بدش نمیاد. تمام وقتشو میزاره روی تمرین رویاش.که پرواز در ارتفاع هست.اوج گرفتن و بالا رفتن.و موفق هم میشه.در اینجا هم به انسانهایی اشاره میشه که به علت تفاوت دیدشون نمیتونن تو جوامعی که اونها رو درک نمیکنن طاقت بیارن.در یه جای داستان میگه اونها فقط نوک منقارشون رو میبینن.

در نهایت جاناتان مرزهای زمان و مکان رو در مینورده و وارد جایی میشه که انگار بهشت هست.اما جاناتان نمرده. اونجا مرغان دریایی دیگری هستند که مثل جاناتان به پرواز نگاه میکنند.اونجا یه استادی داره که بهش یاد میده که عشق بورزه.بهش یاد میده که تا میتونه اوج بگیره و پرواز کردن رو به بقیه مرغان دریایی که مشتاق هستند یاد بده.بهش یاد میده که مرغان دریایی که اون رو طرد کردن هم دوست داشته باشه.و در نهایت شالوده زندگی اون عشق هست.یه جایی جاتان به استادش (در واقع مریدش،چون این نوع نگاه داستان به عسق و اوج گرفتن ی نگاه عرفانی هست به نظر من)میگه که میخوام برگردم به محل زندگی خودم اما مرید بهش میگه بمون اینجا چون اینجا افرادی هستند که به تو نیاز دارن.اگه من نبودم کی به تو اینا رو یاد میداد؟ حالا تو هم بمون و مرغایی که بهت نیاز دارند کمک کن(یاد این مصرع افتادم: برو آنجا که تو را منتظرند)

نوع زندگی و تلاش های جاناتان همان نگاه به کمال رسیدن هست.یعنی کمال حقیقی وجود ندارد.کسی که به دنبال کمال حقیقی هست پیوسته در تلاش هست و هیچ جایی نیست که در اون به صد در صد کمال رسیده باشه. یه تو کتاب استادش بهش میگه:بهشت یک مکان نیست ،یک زمان هم نیست.بهشت یعنی کامل شدن.(این جمله رو در کتاب ملت عشق در مورد دید شمس احساس کردم) و در نهایت به جایی میرسد که اون هم مثل استادش انقدر درخشان و نورانی میشود که دیگر دیده نمیشه.اما اون شاگردانی رو تربیت کرده که بعدها مثل او میشن . و به نظر من این قسمت داستان خیلی مهمه که میخواد بگه اهمیت جاناتان زمانی چندین برابر میشه که اون نگاه رو به دیگرانی که ظرفیت اون رو دارند هم منتقل کنه.

ریچارد باخ امریکایی خودش خلبان بوده و سه تا کتاب در مورد پرواز نوشته و بهترینش همین کتاب هست .نوع نگاهش به پرواز منو یاد سریال شوق پرواز و جمله معروف شهید بابایی انداخت نمیدونم شاید بی ربط باشه اما چیزی بود که به ذهن من رسید: پرواز اندازه ادمو بر ملا میکنه هر چی بااتر میری دنیا از دیذ تو بزرگتر میشه و تو از دید دنیا کوچیکتر.ربطش میدم به همون رسیدن به کمال در کائنات بزرگی که تمومی نداره.

در جایی خوندم که این کتاب نگاه آمریکایی و برداشتی از عرفان شرق هست.که این رو میتونم در تمام پیام کتاب حس کنم/.

  «چرا دشوارترين كار در جهان اين است كه پرنده‌اي را متقاعد كني كه آزادست؟»

 

... در آغاز بايد بدانيد كه يك مرغ دريايي، نمونه نامحدود آزادي است؛ تجسمي از پرنده بزرگ و تمامي بدن شما از نوك يك بال تا نوك بال ديگر چيزي جز انديشه‌تان نيست.

 

... مرغ سالخورده گفت: مرغ دريايي، جاناتان ليوينگستون! بخاطر اين ننگ در وسط بايست!  ... اما جاناتان به‌سخن درآمد: بي‌مسؤوليتي!؟ برادران من! چه‌كسي مسؤول‌تر از مرغي است كه به‌مفهوم هدف عالي‌تر زندگي پي برده‌ و در جستجوي آن‌ است؟ براي هزاران سال در تكاپوي يافتن كلّه‌ماهي بوده‌ايم؛ ولي، اكنون، دليلي براي زيستن داريم. ... فرصتي به‌من بدهيد تا آنچه را كه دريافته‌ام به شما نشان بدهم.

مرغان يك‌صدا گفتند: برادريمان گسسته.

جاناتان بخاطر زيرپا گذاشتن حيثيت و سنت خانواده مرغان طرد شد... او آنچه را كه زماني براي فوج مرغان آرزو داشت اكنون بتنهايي به‌دست آورده بود. او پرواز را آموخته‌بود و از بهايي كه در برابرآن پرداخته بود افسوس نمي‌خورد.

...اغلب مرغان رنج آموختن پرواز را در حدي فراتر از يادگيري ساده‌ترين حقايق به خود هموار  نمي‌كنند. براي بسياري از مرغان تنها خوردن غذا مهم است و پرواز اهميتي ندارد؛ اما، جاناتان بيش از هر چيز، عشق به پريدن داشت. او نمي توانست در بند قول و قرارهايي كه تنها به درد مرغاني مي‌خورد كه عادي بودن رامي‌پذيرند، باشد.

 

... جاناتان يكه اي خورد؛ اما، سربلند از توجه مرغ فرزانه به خود گفت: من...من از سرعت لذت مي برم.

 

-        تو شروع به درك بهشت خواهي كرد؛ زماني كه به لمس سرعت كامل دست‌يابي و اين پرواز با سرعت هزار و ششصد يا يك‌ميليون يا پرواز با سرعت نور نيست؛ زيرا، هر عددي يك محدوديت است و كمال، محدوديتي ندارد. سرعت كامل، پسرم، يعني حضور درآنجا!

 

منظور چيانگ، مرغ فرزانه، از بيان چنين شگردي براي جاناتان اين بود كه او

 

از نگريستن به خود به‌عنوان كسي كه اسير بدن محدود خويش است، دست بكشد. اين شگرد براي دانستن اين موضوع بود كه طبيعت راستين او در حد كمال يافته‌اي، مانند يك عدد نانوشته درهرمكاني، هم‌اكنون در فضا و زمان، موجوديت دارد.

 

فیلم هایی که سایکو میبیند.1.فارست گامپ...
ما را در سایت فیلم هایی که سایکو میبیند.1.فارست گامپ دنبال می کنید

برچسب : سایکو,کتابهاشجاناتان,دریایی,پرواز, نویسنده : talkinginmyhead بازدید : 138 تاريخ : چهارشنبه 1 شهريور 1396 ساعت: 22:06