شیشه عمر

ساخت وبلاگ
 کاشکی یه روزی علم انقدری پیشرفت میکرد که میشد یه لحظه هایی رو ذخیره کرد.مثلا هر کی یه شیشه کوچولو داشت یه حسایی رو جمع میکرد میذاشت تو شیشه ،درشو محکم میبست و میذاشتش یه جایی که دست هیشکی بهش نرسه.

 اونوقت یه روزی ،مثلا یه روز مبادایی شیشه شو بغل میکرد تنهایی میرفت یه جایی ،یه جا که هیشکی نباشه ،یه کنجی که یه رگه نور ملایم آفتاب باشه و یه گلدون حسن یوسف لب طاقچه. مینسشت دم پنجره و بازش میکرد .حس ها رو دونه دونه درشون میاورد  آروم آروم نفس میشکید و بوشون میکرد.

 مثلا حس اولین باری که ازت تعریف کردحس ذوق چشات تو اون لحظه،حساون شب وقتی تا دم صبح  هی اسکرول میکردی بالا و پایین میخوندی پیاماشو و لبخند میزدی ،حس اولین باری که فهمیدی اونم مثل خودت یه حسی داره بهت.یا حسی که به خودت داشتی وقتی بهت گفت تو یه دختر باهوش و منطقی هستی و تو چقدرررر  دوست داشتی خودتو چقدررر ایما داشتی به خودت  اون لحظه، چون اون تاییدت کرده بود.حسی که به خودت داشتی وقتی دستاشو گذاشت رو شونت،بردت جلو آیینه و بهت گفت ببین با این خنده ها چقدر قشنگ میشی و تو چقدر قشنگ بودی اون روز تو آیینه وقتی چشات میخندید.یا حس لحظه ای که تو دلت قند آب شد وقتی دیدی واست یه آهنگ فرستاده،حتی حس استرس و انتظار اون موقع هایی   که صبر میکردی پیاماشو دیر تر سین کنی که یهو فک نکنه این دختره جقد دیوونمه.آ آخ اگه میشد،اگه میشد نگهشون داشت اون لحظه ها رو ،مثلا اون لحظه ای که آهنگو باز کردی دیدی ..... فرستاده واست.و تو اون روز هززار بار اون آهنگو گوش دادی و خسته نشدی ازش.

آخ اگه میشد..اون  وقت  شیشه هه میشد شیشه عمر هر آدمی.یه شیشه که تا وقتی هست و لحظه های خوبتو واست نگه میداره هستی .تا وقتی میتونی دلخوشیاتو واست نگه میداره که نفس بکشی هستی.آخ اگه میشد ،اگه بود این شیشه هه،اگه میشد این لحظه ها رو نگه داره واست واسه مباداها.واسه وقتایی که یادت میره تو هم هستی ،تو هم دوست داشتنی هستی.درشون بیاری نگاشون کنی دونه دونه بوشون کنی یادت بیاد تو هم یه روزی یه جایی واسه یکی قشنگ ترین آدم دنیا بودی...

فیلم هایی که سایکو میبیند.1.فارست گامپ...
ما را در سایت فیلم هایی که سایکو میبیند.1.فارست گامپ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : talkinginmyhead بازدید : 137 تاريخ : شنبه 30 تير 1397 ساعت: 20:23